خواب دیدم خواب اینکه مرده ام خواب دیدم خسته وافسرده ام
بالش زیر سرم از سنگ بود غرق وحشت سوت وکور وتنگ بود
خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدارم نشد
هر که آمد پیش حرفی راند ورفت سوره حمدی برایم خواند ورفت
نه شفیعی نه رفیقی نه کسی ترس بود ووحشت ودلواپسی
ادامه مطلب...